اشتیاقی وصف ناپذیر به مرگ و زندگی

می خواهم زمان زودتر سپری شود ،این بار نه برای رسیدن به  یک پایان بلکه برای یک آغاز

چشم انتظار طلوع خورشید در دوردست ها

آرزوهایی که که آتششان فروکش می کند ولی خاموش نمی شود

از تنهایی در هراسم و بی هراسم

بیش از این هم آیا چیزی هست

روحی بی قرار، بی امید و پرامید

مرا آیا آرامی هست؟؟!!