سنگ
من از جنس سنگم -
اما نمی دانم چرا گاه به گاه، سنگ دلم به تلنگری فرو می ریزد-
من به آدم نام ها!، به دروغ ها به نامهربانی ها، به ناپاکی ها و به رنگ به رنگ شدنهاشان ، هر لحظه لبخند می زنم-
و این هجم هجویاتی است که از گوش بر دلم تلنبار می شود -
دیگر نفسی از سینه برون نمی آید -
و این سکوت عمیق که جز خود به گوش غیر نرسد ،
هر روز و هر روز عمیق تر می شود -
و همدمم قطرات اشکیست که بر برگونه ام راه می جوید
...
آخر تقصیر من نبود؟!!
باد چترم را به اشتباه بر این زمین پر آشوب فرود آورد
...
شما، شما ای آدمهای پر مکر و فریب، مرا به حال خود بگذارید
می دانم، می دانم که نمی توانید ...
اما نمی دانم چرا گاه به گاه، سنگ دلم به تلنگری فرو می ریزد-
من به آدم نام ها!، به دروغ ها به نامهربانی ها، به ناپاکی ها و به رنگ به رنگ شدنهاشان ، هر لحظه لبخند می زنم-
و این هجم هجویاتی است که از گوش بر دلم تلنبار می شود -
دیگر نفسی از سینه برون نمی آید -
و این سکوت عمیق که جز خود به گوش غیر نرسد ،
هر روز و هر روز عمیق تر می شود -
و همدمم قطرات اشکیست که بر برگونه ام راه می جوید
...
آخر تقصیر من نبود؟!!
باد چترم را به اشتباه بر این زمین پر آشوب فرود آورد
...
شما، شما ای آدمهای پر مکر و فریب، مرا به حال خود بگذارید
می دانم، می دانم که نمی توانید ...
+ نوشته شده در چهارشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۰ ساعت 16:12 توسط
|
هنگامی که شب ها به آسمان چشم می دوزیم اگر از محیط پر سر و صدای شهر نیز فاصله داشته باشیم ستاره های بسیاری می بینیم.شخیص شمال در شب ها توسط ستاره قطبی برای کاروانان و دریانوردان گذشته امری حیاتی بوده زیرا ستاره قطبی تنها ستاره ای است که از جای خودتکان نمی خورده است .