لیلا

 

یه نفر برای بازدید میره به یه بیمارستان روانی ( همون تیمارستان خودمون !!! ). اول مردی رو میبینه که یه گوشه ای نشسته، غم از چهرش میباره، به دیوار تکیه داده و هرچند دقیقه آروم سرشو به دیوار میزنه و با هر ضربه ای زیر لب میگه: لیلا… لیلا… لیلا…
مرد بازدیدکننده میپرسه این آدم چشه؟ میگن یه دختری رو میخواسته به اسم “لیلا” که بهش ندادن، اینم به این روز افتاده …
مرد و همراهاش به طبقه بالا میرن. مردی رو میبینه که توی یه جایی شبیه به قفس به غل و زنجیر بستنش و در حالیکه سعی میکنه زنجیرها رو پاره کنه، با خشم و غضب فریاد میزنه: لیلا… لیلا… لیلا…
بازدیدکننده با تعجب میپرسه این یکی چشه؟!
میگن اون دختری رو که به اون یکی ندادن، دادن به این!!!

گروه موسیقی - جوهور- مالزی

سازهایشان بسیاز شبیه سازهای سنتی ایرانی بود:نی- کمانچه،سنتور- دف و سورنا ...

در موسیقی شناسی تخصصی ندارم، ولی آوای سازشان کمی گوش خراش و خارج بود.

 

گروه موسیقی - جوهور - مالزی

درخت پشت پنجره گل داد

قبل

مالزی -UTM

بعد

مالزی-UTM

دلم برای مردم اینجا می سوزد یک فصل بیشتر ندارند....

نه سرما و برف زمستانی دیده اند ،نه خزان پاییز و  بو ی خوش بهار.....

یک فصل بیشتر نیست تابستان همیشه سبز ........

دوستی که بیش از یکسال است ساکن اینجاست،می گفت از رنگ سبز متنفر شده ام، به هر کجا که نگاه می کنی سبز است و بس....

نفهمیدمش،گفتم تمام زندگی ام عاشق سبز طبیعت بوده ام، مگر می شود به نفرت تبدیل شود؟؟!!!

دلتنگی

با گذشت زمان دلتنگی هایم هم بیشتر می شود

دلتنگی برای همه کس و هیچکس

دلتنگی برای همه چیز و هیچ چیز

....

درکم ار حد دلتنگیم زمانی بر خودم روشن شد که:

 متوجه شدم برای مشکلی پزشکی حتما باید هر چه سریعتر به پزشک مراجعه کنم و ممکنه مشکل حاد و نیازمند جراحی و طبیعتا مجبور به باز گشت به ایران  باشم..

شادی و احساس خوش بسیار عمیقی تمام وجودم را گرفت، فکر اینکه اگر قرار بر چنین چیزی باشه چه جوری بلیط بگیرم و بی خبر برگردم ...رویای لذت بخش بهانه ای برای بازگشت رو به لحظه ای در ذهنم ترسیم و بعد پاک کردم ... ..

از خدا طلب بخشش کردم و نادیده گرفتن فکر و خواسته احمقانه ام  ...

این جمعه باید برم دکتر(اینجا جمعه تعطیل نیست ولی حال غمناک جمعه های ایران رو با خودش داره)

مارمولک

نوسانات حالم خیلی رفته بالا، در یک آن به صفر می رسم ....

حالم خیلی بده ....

هم اتاقیم گفت من اگه آدم معروفی بشم و برم تلویزیون از سوتی ها و خاطراتم با تو حتما میگم. گفتم لااقل اینجا چند تاشو بنویسم  شاید حالم یک بهتر شه، هم یادم بمونه و  اگه زنده بودم و چند سال دیگه اومدم اینجا تجدید خاطره شه .....

اینجا خیلی مارمولک داره، یعنی به جای مورچه مارمولک داره ؟؟!!!

من عاشق تموم حیوونام ، ولی از موجودات حیات وحش(؟؟؟!!!) از 2 چیز همیشه خیلی می ترسیدم:

مارمولک و عنکبوت: که اینجا هر دوش فراوونه و از نوع بزرگ و زشتش....

ولی از وقتی که اومدم اینجا هم اتاقیه محترم با دیدن مارمولک چنان جیغای بنفشی میزنه و چنان واکنشهای شدیدی نشون میده که من ترس خودم به مرور داره از یاد میره، یک هفته پیش تو اتاق با یه مهمون نشسته بودیم که مهمون یکهو فریاد زد مارمولک و درجا سه تاییمون سر پا شدیم.من این مارمولک رو 3 روز پیش تو اتاق دیده بودم ولی از اونجایی که می دونستم اگه بگم هم اتاقی دوباره غوغا به پا می کنی و از خورد و خوراک می اندازمون هیچی نگفته بودم،اون دوتا جیغ و ویغ می کردن و من هم یکهو شجاع شدم:

حشره کش؟؟؟!! به یک دست، جارو به دست دیگه ماسک هم به دهنم..... گفتم: نترسین نلرزین من اینجام می کشمش، در همین ژست بود که موهای جاروی دستم به پشت پام خورد و چنان جیغی زدم و آون 2 تا هم فکر کردن مارمولک اومده پشت پام و به تبع من نعره ای زدن که شنیدنی بود....

بعد چند ثانیه فهمیدم که مارمولک نبوده و موی جارو بوده،اونا هم حساب کنفم کردن و گفتن بیا برو بیرون تو این کاره نیستی.......

 

سال نو چینی ها- 14 فوریه 2010-کوالالامپور

سال نو چینی ها دانشگاه به مدت یک هفته تعطیل بود،خوابگاه مثل خانه ارواح شد همه رفتن خونه هاشون به غیر از دانشجوهای اینترنشنال از جمله ایرانی ها، من ۴ روز رفتم کوالالامپور برخلاف انتظارم جشن و آتیش بازی خبری نبود مثل  ایران خیابونا خلوت تر  و خیلی از فروشگاه ها تعطیل بود.

این عکس رو آخر شب عجله ای از مرکز خرید  MegaMall گرفتم که وسطش رو به همین مناسبت تزئین کرده بود.

مالزی- کوالالامپور- مرکز خرید مگامال

فلفل فرمز...........

اینجا اکثر غذاهاشون خیلی تنده،خیلی تند...

کوالالامپور که ایندفعه بود سر ظهر توی یه رستوران کوچیک محلی این قابلمه پر فلفل قرمزدر حال جوش رو دیدم، دیدم نه واقعا عکس گرفتنیهمالزی-کوالالامپور-ظرف فلفل

از این صحنه که عکس گرفتم خانمای مالایی بیرون رستوران شاکی شدن که چرااز ما عکس نمیگیری.

 اینم یه عکس از این ملت: خونسرد و خوشحال و بی خیال غم و غصه دنیا...

مالزی-کوالالامپور-زنان مالزی

نارگیل............

توی ایران نارگیل رو با خزه های  قهوهای روش می خریدیم و و خوردنش کار سختی بود، اینجا توی فروشگاه نارگیل رو به فرم توی عکس دیدم که اون نی آبی روش بود و روش نایلکس شیشه ای کشیده بودند به قیمت ۶۰۰ تومن خودمون. خیلی راحت نایلکس رو جدا می کنی، نی رو داخل سوراخ می کنی(حتی یه فلش قرمز هم روش کشیدن،چون از سه سوراخ یکیش نرمه) و بعد آب فراوان درونش رو با لذت میخوری و بعد میشکنیشو وگوشت سفیدش و ....مالزی-جوهور-نارگیل