در بیشتر کارها بدجور رو شانسم به شکلی عجیب که دور و وری هام تعجب میکنن.....

نیاز نبود به بهانه بیماری به ایران برم پرواز بسیار ارزان قیمت و ویژه ای که خط هوایی  air asia گذاشت و و آماده شدن معجزه آسای ویزای دانشجوییم و گرفتن پاسپورتم باعث شد  11 روز عید رو در ایران و در کنار خانواده سپری کنم. فوق العاده بود فهمیدم جز خانواده و کسانی که اینبار موقع جدایی خیلی بیشتر از بار قبل دل تنگشون شدم، دیکه دل بستگی ای به شهر و کشور پراضطراب و پر تنش و کثبفم ندارم........

دوباره برگشتم و ..... با هزار فکر برای آینده پیش رو ......

 شادی  و ناشادی ها ،بیم و امیدها، خنده و اشک ها همه میان و میرن ....

گرچه برای من همیشه همچی بی شکلی غریبی متفاوت بوده ..... هیچ وقت نتونستم به زندگی و زندگی کردن مثل بقیه فکر کنم .....هنوز دنبال معنای واقعی زندگی و در تلاش برای یافتنش هستم ....

اینجایی که هستم تمام دوست و اقوام هم سنم حسرتش رو میخورن ، حتی تمام بچه های دور و ورم تو دانشگاه ،من می دونم که آواز دهل شنیدن از دور خوشه..... از دل آدما فقط خدا خبر داده و بس ... مخصوصا کسی مثل من که هیچ وقت توی دلش رو بیرون نمی ریزه..... برای هیچکس هیچکس.....

شایدم من اون جور که باید قدر داشته هام رو نمی دونم .... کاش امسال خدا یکم خدشو بهم نزدیکتر کنه؟؟؟!!! می دونم همیشه به من نزدیکتر از منه ولی  این بار چیزی رو با تمام وجود ازش می خوام که ......

خدایا امسال رو سالی پر از خیر و برکت، سلامتی و موفقیت برام قرار بده،تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری میجویم .....

عصری دلم گرفته نمی دونم به خاطر آهنگای معینه که گوش می کنم یا تلفن غیر منتظره ای که بهم شد..... دلم دوباره تنگ شد .....