مالزی- سفرنامه جزیره تیومان 1
من که همیشه دلم بی قرار سفر بوده اینجا هم موقعیتش فراهم میشه و جالب اینه که با وجودی که همسفرام دوستان جدیدی هستند که پیش از این نمیشناختمشون(آدمایی که مشخصه هایی دارن که بصورت بالقوه ممکنه همسفرای خوبی محسوب نشن...) ولی سفر بس خاطره انگیز و بی نظیر میشه.....اینبار پیشگام سفری گروهی و دخنرانه شدم.....اول لیست 12 نفر بود ولی وقتی صبح ساعت 7 مرکز دانشگاه که ایستگاه تاکسیا هست حاضر شدیم ... فقط 5 نفر بودیم......اما این هیچ خمی به ابرویمان نیاورد،بعضی ها ادعای آمادگی و عشق سفر میکنن ولی پای عمل نیستن.آخر سفر فهمیدم که هیچکس بی دلیل از لیست سفر خط نخورده بود،کسانی که نیومده بودن هر کدوم به طریقی لذت سفر رو برای خودشون و بقیه کمی خدشه دار می کردن.یکی که نحیفو صعیف بود و طاقت پیاده روی های طولانی ما رو نداشت، یا دیگری که زیادی مامانم اینا بود و بعید میدونم اصلا حاضر میشد پا شو توی آب بزاره، یا چند تایی که از نظر سنی و حال و هوا با ما 5 تا کمی تفاوت داشتن و نمی تونستن با حال و هوای ما پیش بیان و لذت ببرن و ... خلاصه 5 نفرمان گروهی منسجم بود و هم خو گرچه با ملیت های متفاوت : 1-کرمانی(خودم)2- اصفهانی3- قزوینی4-مشهدی5- تهرانی
ساعت 7 صبح با 2 تاکسی عازم ترمینال اتوبوس ها(Larkin) شدیم.اینجا راننده تاکسی ها بمیرن 5 نفر سوار نمی کنن؟؟!!!
اونجا بلیط اتوبوس به شهر مرسینگ(mersing) رو خریدیم حدود 3 ساعت توی راه بودیم تا به این شهر رسیدیم اونجا پیاده شدیم و بلیط رفت و برگشت با قایق(ferry) به تیومان روکه برا ی هر نفر 20 هزار تومن می شد خریدیم و دوباره سوار اتوبوس شدیم تا ما رو به اسکله ببره..... توی اسکله نیم ساعتی منتظر مونیدم تا قایق اومد و رفتیم سوار شدیم.قایق یک طبقه بالا هم داشت که باز بود و فقط یه سایبون داشت ولی نمی دونیم چرا کاپتان نگذاشت ما بریم بالا... ما که هم از سرمای داخل قایق یخ می زدیم و هم میخواستیم دریا و مناظر رو نگاه کنیم به انتهای قایق می رفتیم و اونجا در معرض باد و هوای گرم دریا قرار می گرفتیم.... جالب بود من که به خوش خوابی در هر شرایطی حتی اتوبوس و قطار معروف بودم توی این سفر کلا بر خلاف بقیه توی قایق و اتوبوس اصلا خوابم نمی برد..........
بعد از حدود 3 ساعت به جزیره رسیدیم ، طبق نقشه ای که گرفته بودیم دور تا دور جزیره ایستگاه هایی بود که میتونستی یکی رو انتخاب کنی و از قایق بخوای توی اون ایستگاه تو رو پیاده کنه، توی هر ایستگاه ،هتل (کلبه های چوبی)، رستوران و مرکز خرید وادشت،ما سومین ایستگاه رو انتخاب کردیم استگاه a b c بود که مخفف کلمه ای بود.... ا زقایق که پیاده شدیم .من و دوست مشهدی منظره ها تا حدودی برامون طبیعیی بود چون من قبل لنکاوی رو رفته بودم و اونم بار دومش بود که تیومان میومد ولی 3 نفر دیگه بدجوری از دیدن منطره ساحل و کلبه های کنار ساحل و زیبایی های منطقه سر شوق اومده بودن........ مسیر باریک به اندازه عبور دو موتور کنار هم سنگ فرش بود و از قایق که پیاده شدیم به راه افتادیم تا جایی برای اقامت پیاده کنیم.... تمام کلبه های ابتدای مسیر پر بودن...کلبه های چوبی کوچکی که با ساحل فقط چند متر فاصله داشتن....مسیر رو ادامه دادیم تا به آخرین اقامتگاه در مسیر رسیدیم........ هتلی چوبی که به نسبت جاهای قبلی خیلی شیکتر و تمیز و البته کمی گرونتر، اجاره هر شبش میشد 60 هزار تومن که با توجه به تعداد ما به صرفه و خوب بود و این قیمت بین 5 نفر تقسیم میشد در ضمن هتل صبحانه هم داشت که در رستوران لب ساحل رو بروی محل اقامت ما صرف میشد.نمای هتل رو که دیدیم دیگه ذوق مرگ شدیم..طبقه بالا بود با محوطهای فوق زیبا و نیم نگاهی به ساحل.....داخل اتاق تمیز بود و مجهز به کولر، 1 تخت دو نفره و یک تک نفره داشت که با چسبوندن تخت ها به هم 5 تایی جامون میشد.......
نمای جزیره
نمای رستوران هتل
نمای هتل
هتل و رستوران توسط خانواده "نذری"( nazri) اداره میشد....