شناخت 1
در راستای موضوع معلمی به کشفی در احوالات خود رسیده ام:
1. گاه بعد از چندین کلاس پیا پی و صرف انرژی بسیار، در انتهای شب احساس بس سرخوشی و سرحالی می کنم
2. بر دانشجویانم تاثیر غیرمستقیم مثبت می گذارم، با وجود آنکه اختلاف سنیم با آنها چیزی بین 3 تا 5 سال است، اما به تجربه حس کرده ام بر اخلاقشان حداقل در کلاس خودم تاثیر مثبت گذاشته ام. نمونه اش 2 دانشجوی پسری که در 2 ترم جداگانه با من کلاس داشتن، یکی از خود راضی، پرمدعا، طلبکار و ظاهر و رفتاری از تیپ بسیجی و سینه چاک نظام(بعدا فهمیدم خیلی از دانشجوا و استادا باهاش برخورد دارن)، طی چند جلسه اول رفتاری داشت که طوری از درون به جوشم آورد که پیش خودم گفتم اگر قرار باشه با یه نفر برخورد لفظی و فیزیکی شدید داشته باشم حتما همین پسره است،به هر حال سعی کردم رفتارم و کنترل کنم و از کوره در نرم با استراتژی که در پیش گرفتم در طول ترم آرامتر و آرامتر شد و در اواخر ترم رابطی ای نسبتا صمیمی برقرار شد و از ترم قبل که دیگر درسی با من نداره در محیط دانشکده که می بینمش رفتاری بسیار مودبانه و متفاوت دارد......
و اما دانشجوی دومی از تیپ عصبیه بالفطره و پرخاشجوی ناخودآگاه بود(گرچه قلبی صاف و کودک وار داشت) که بیشتر رفتارش با همکلاسی هایش و من، مرا به خنده وامی داشت تا عصبانیت، بهر حال در انتهای ترم احساس کردم که؛ این دانشجو خیلی با اونی که روزای اول سرکلاس می دیدم فرق کرده، هم من به او محبت دارم و هم او به من البته از نوع شاگرد و معلمیش. و خوشحالم از این تغییر شخصیتیه او...